میشوچرم

میشوچرم

تولیدکننده عمده کیف، کمربند و محصولات چرمی مردانه و زنانه
میشوچرم

میشوچرم

تولیدکننده عمده کیف، کمربند و محصولات چرمی مردانه و زنانه

معانی مختلف چرم در فرهنگ لغات ایرانی و گویش ها

معانی مختلف چرم در فرهنگ لغات ایرانی و گویش ها

چرم
لغت نامه دهخدا
چرم. [ چ َ ](اِ) پوست بود. (فرهنگ اسدی). پوست انسان و حیوانات. (آنندراج). مطلق پوست بدن انسان یا حیوان. جلد. جلد تن حیوان یا انسان.

چرم

لغت نامه دهخدا
چرم. [ چ َ رَ ] (اِخ ) نام مقامی است از ایران زمین. (آنندراج). نام جایی است. (ناظم الاطباء).

چرم
لغت نامه دهخدا
چرم. (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از قلاع بلوک سرجام است و چمنی دارد که معروف میباشد». (از مرآت البلدان)

چرم
لغت نامه دهخدا
چرم. (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «مزرعه ایست از مزارع تربت حیدریه که زراعت آن از آب قنات مشروب میشود». (از مرآت البلدان)

چرم
لغت نامه دهخدا
چرم. [ چ َ رَ ] (اِخ) نام دهی در کلات. (ناظم الاطباء). دهی از دهستان قاین بخش کلات شهرستان دره گز.

چرم
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) پوست گاو یا شتر دباغی شده.

چرم
فرهنگ لغت عمید
(اسم) čarm] .۱]. پوست دباغی‌شدۀ حیوانات.۲. [قدیمی] پوست بدن حیوان: بیفکند گوری چو پیل ژیان / جدا کردش از چرم تن.

چرم
فرهنگ واژگان مترادف و متضاد
ادیم، پوست، تیماج، پوست دباغی شده

چرم
لهجه، گویش و زبان
اصفهانی پوشیدنیها، زیورها و وابسته های آنها تکیه ای: čarm طاری: čarm طامه ای: čarm طرقی: čarm کشه ای: čarm نطنزی: čarm



ادامه متن در ....

میشوچرم

Misho Leather. Designer, Producer, Seller. Handmade Leather Goods. Iran. Tabriz.

Mişo Deri. Tasarımci, Üretici, Satış. El Yapımı Deri Ürünleri. Iran. Tebriz.

Мишо кожа. дизайнер, режиссер, продавец, ручной работы кожа продукты. Иран. Табриз

Konstrukteur, Hersteller, Verkäufer, Handgearbeitet Lederwaren

میشوجلدیه. مصمم، منتج، بائع، صنع یدوی المنتجات الجلدیة

میشوچرم. طراح، تولیدکننده، فروشنده. محصولات دستدوز چرمی. ایران. تبریز.

توضیحات تکمیلی

 

میشوچرم